سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسم عاشقی

دلم برای کسی تنگ است........

همیشه وقتی شبا خوابم نمی برد یه اس ام اس یا تک زنگ کافی بود تا منو ببره اون دنیا!!

دیشب باز هم بی خوابی زده بود به سرم....

ساعت 12 اینا بود رفتم پشت پنجره هال و بیرون رو خوب دید زدم!!(عادت دارم شبایی که خوابم نمی بره میام از رختخواب بیرون و یه گشتی میزنم،خصوصا سکوت اون وقت شب و آسمون رو خیلی دوست دارم)مثل همیشه کوچه ساکت بود،سرم رو چسبوندم به شیشه و با خودم زمزمه کردم:

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

شاخه ماه فروریخته در اب

شب و دریا گل و سنگ

همه تن داده به آواز شباهنگ

تو به من گفتی از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم،نتوانم.......

من عاشق این شعرم!

خیلی دلم تنگ شده بود،خیلیییییی....

شمردم ببینم چند روزه ازش بی خبرم:74 روز ندیدن و 54 روز نشنیدن!!!!

من که حتی طاقت یک روز بدون اون بودن رو نداشتم حالا...........

اس ام اس دادم نازنین و در مورد انجمن و این چیزا حرف زدیم و خندیدیم ،بعد که خداحافظی کردیم رفتم تو رختخواب و سعی کردم بخوابم،قبلش ساعت گوشیم رو تنظیم کردم واسه صبح،به سرم زد تجدید خاطرات کنم!میدونستم آرومم می کنه......

بعضی وقتها چقدر بهونه می گرفتم وقتی می خواست بره،چند جا گفته بودم نمی خوام از پیشم بره،آخرین بار وقتی همدیگه رو دیدیم و اومدم خونه،برام اس داد که رسیدی؟!

گفتم:آره،چرا اینقدر گرفته بودی؟!

گفت:باز،لحظه های غم انگیز جدایی.....

مثل اینکه می دونست آخرین باری هست که همدیگه رو می بینیم!

.........عاشق شدن مثل مرگ و تولد فقط یک بار تو زندگی آدم اتفاق می افته.......(روز ولنتاین)

..........سلام خرس مهربون!!(چقدر این کلمه رو دوست داشتم،کلی خندیدم)

........خانه خراب تو شدم،به سوی من روانه شو،سجده به عشقت می زنم،منجی جاودانه شو......

.........ای کوه پر غرور من،سنگ صبور تو منم،ای لحظه ساز عاشقی،عاشق با تو بودنم....(جایزه دختر خوب بودن!!)

.........تو دلیل بودنی،تویی اون اوج نیاز،روی گلهای دلت،واسه من خونه بساز...........

........دوست دارم حسابی،وای که چقدر بلایی!

عزیز همچو ماهم،می ذاری موتو ببافم؟!!

پری خوب و نازم،میام پیشت من بازم

شاید یکم دیر بشه،اما شک نکن میشه!..............(کل کل شاعرانه،آخی یادش به خیر)

به اینجا که رسیدم می خواستم اشک بریزم اما جلو خودم رو گرفتم و در اخر:

بخواب عزیزکم،بخواب........

به اینجا که رسیدم همه چیز رو سپردم به خدا و خوابیدم،همین یه جمله کافی بود.........

خوبم،چون برای حرفش ارزش قایلم خوبم،فقط دلم شدیدا تنگه................

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/3/25ساعت 5:54 عصر توسط Ghazal نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin